نظريه رواقيان
همزمان با اپيكوريسم ، مكتبی ديگر تأسيس شد كه به نام مكتب رواقی
معروف است . مؤسس اين مكتب مردی است به نام زنون . زنون رواقی غير
زنون اليائی است . زنون اليائی در حدود دو قرن پيش از زنون رواقی
میزيسته است . رواقيان از آن جهت رواقی خوانده شدند كه زنون در يك
رواق مینشسته و تدريس میكرده است .
رواقيان ، كمتر يونانی هستند . رواقيان قديم ، سوری و رواقيان متأخر
رومی بودهاند . خود زنون اهل قبرس است .
رواقيان در برخی نظريات خود تحت تأثير نظريات كلبيان میباشند ، ولی
اساس نظريهشان در حكمت عملی ، مستقل است . سقراط بيش از هر شخصيت
ديگر مورد تقديس رواقيان بوده است . راسل میگويد :
" رفتار سقراط هنگام محاكمه ، سرپيچیاش از فرار ، متانتش در برابر
مرگ ، و اين دعويش كه ستمگر ، به خود بيش از ستمكش آسيب میرساند ،
همه با تعاليم رواقيان موافق بود . بی پروائيش از سرما و گرما ، سادگيش
در خوراك و پوشاك ، و وارستگی كاملش از همه اسباب راحت جسم نيز با
تعاليم رواقيان موافق بود " ( 1 ) .
گاهی اشتباه میشود و فلسفه رواقی همان فلسفه آكادمی افلاطونی پنداشته
میشود و گمان میرود و رواقيون همان اشراقيون و پيرو فلسفه افلاطونند ، و
البته بايد از اين اشتباه جلوگيری شود .
فلسفه رواقی ، برخلاف فلسفههای كلبی و اپيكوری تاريخ طولانیتری دارد .
میگويند " شروع فلسفه رواقی به منزله تحول و پيشرفت مذهب كلبی بود ، و
پايان آن ، صورتی از ايده آليسم افلاطونی داشت . بيشتر دگرگونيهائی كه رخ
نمود در نظريات مربوط به مابعدالطبيعه و در منطق رواقيان بود ، نظريات
اخلاقی آنان بالنسبه ثابت ماند " ( 2 ) .
روح نظريه اخلاقی رواقيان اين است كه " فضيلت " عبارت است از
اراده خوب ، فقط اراده است كه خوب يا بد است ، فضيلت و رذيلت هر دو
در اراده جای دارند .
رواقيان اراده خوب را ارادهای میدانستند كه نسبت به حوادث بيرونی
تأثير ناپذير باشد . در حقيقت آنها اراده خوب را عبارت از اراده
نيرومند میدانستند ، معتقد بودند كه انسان با ارادهای
پاورقی :
. 1 تاريخ فلسفه غرب ، ص . 492
. 2 كليات فلسفه ، تأليف پاپكين و استرول ، فصل فلسفه اخلاق .
تأثير ناپذير میتواند آزاد بماند و مانند جزيرهای در قلب اقيانوسی متلاطم
، ثابت و پابرجا و مستقل به حيات خود ادامه دهد . میگفتند :
" اگر انسان ارادهای نيك داشته باشد و بتواند نسبت به رويدادهای
بيرونی بیاعتنا و سهل گير بماند ، وقايع خارجی نمیتوانند شخصيت ذاتی او
را تباه سازند " ( 1 ) .
در حقيقت از نظر رواقيان ، رستگاری به شخصيت انسان بستگی دارد و
شخصيت انسان به اراده او وابسته است . رواقيان اراده خوب را ارادهای
میدانستند كه اولا نيرومند و تأثير ناپذير باشد و ثانيا موافق با طبيعت
باشد .
اپيكتتوس كه يكی از رواقيان سرشناس است میگويد :
" اگر هر يك از شما خود را از امور خارجی كنار كشد به اراده خويش
باز میگردد و آن را با كوشش و رياضت به پيش میبرد و اصلاح میكند بدان
سان كه با طبيعت سازگار شود و رفيع و آزاد و مختار و بی معارض و ثابت
قدم و معتدل گردد ، و اگر آموخته باشد كه آن كس كه خواستار چيزی يا
گريزان از چيزی است كه در حيطه اقتدار او نيست ، هرگز نخواهد توانست
ثابت قدم و آزاد باشد بلكه بالضرورش بايد با آنها متغير گردد " ( 2 ) .
در حقيقت ، رواقيان آزادگی را در اراده خوب میدانند و اراده خوب
چنانكه گفتيم مشروط به دو چيز است : يكی تأثير ناپذيری از حوادث و
وقايع جهان ، و ديگر توافق و سازگاری با طبيعت .
پاورقی :
. 1 همان كتاب ، [ فصل فلسفه اخلاق ] .
. 2 همان مدرك .
آنان معتقد بودند كه خير و شر بودن حادثهای برای انسان ، امری مطلق
نيست ، به طرز تلقی انسان از او بستگی دارد . میگفتند :
" اشخاص ديگر بر امور خارجی كه بر تو مؤثرند اقتدار دارند ، میتوانند
تو را به زندان افكنند و شكنجه دهند يا برده سازند ، اما اگر تو ارادهای
نيرومند داشته باشی ، آنها بر تو اقتداری نخواهند داشت " ( 1 ) .
بدون شك ، در فلسفه رواقی جزئی از حقيقت وجود دارد . نيرومندی اراده
، آزادگی ، شخصيت معنوی داشتن جزئی از اخلاقی بودن است . ولی اين فلسفه
بيش از اندازه به درون گرائيده است و در نتيجه به نوعی دستور بیاعتنائی
و سهل انگاری میدهد ، اصل سخت كوشی و مقابله با حوادث و تغيير آنها در
جهت مراد و هدف در اين فلسفه مورد توجه قرار نگرفته است . انسان در
اين جهان آفريده نشده است فقط برای اينكه حالت دفاعی به خود بگيرد و
مصونيتی درونی در خود ايجاد كند كه حوادث نتواند در او تأثير نمايد ، و
آفريده نشده است كه صرفا آزاد بماند و برده و اسير جريانات واقع نشود .
بلكه علاوه براين بايد مهاجم و تغيير دهنده باشد ، يعنی آفريده شده است
كه خود را و جامعه را و جهان را در جهت كمال تغيير دهد .
ثانيا اين فلسفه بيش از اندازه فرد گرا است ، تمام توجهش به فرد
است ، جنبه اجتماعی ندارد . يعنی هدف اين فلسفه و اين مكتب نجات دادن
فرد است و بس . در اين سيستم اخلاقی عواطف باشكوه انسانی جای ندارد .
پاورقی :
. 1 همان مدرك .
ثالثا اين فلسفه به نوعی مقاومت و نوعی رضا و تسليم میخواند ، مقاومت
" البته مقاومت درونی " در برابر تأثير حوادث ( نه خود حوادث ) و
تسليم در برابر آنچه به حكم طبيعت و يا تقدير الهی چاره ناپذير است .
اراده خوب ارادهای است كه از طرفی مقاوم باشد و از طرف ديگر با حوادث
جبری و ضروری ستيزه بيهوده نكند .
ولی از نظر اخلاقی ، اين مقدار برای توجيه خوبی اراده كافی نيست . بايد
مقصدی خوب كه خوبی خود را نه از ناحيه اراده ، از ناحيه ديگر داشته و به
علاوه آن مقصد ، خوب فی نفسه باشد نه خوب برای من ، و به عبارت ديگر
مقصدی كه خوب مطلق باشد نه خوب نسبی در ميان باشد .
اگر معنی اخلاق ، دستور العمل زندگی باشد به معنی اينكه هر كسی برای
اينكه خوشتر و بهتر و نيرومندتر و با شخصيتتر زندگی كند بايد آن دستورها
را به كار بندد ، دستور العملهای رواقيون را میتوان اخلاق شمرد . و اما
اگر اخلاق را به معنی رفتار با فضيلت و قابل تقديس و متعالی بدانيم ،
آنچه رواقيون گفتهاند كافی نيست . زيرا آنچه رواقيون میگويند ، خوب
نسبی ، يعنی خوب برای همان فردی است كه به كار میبندد ، و حال آنكه قبلا
گفتيم كه خير و فضيلت ، آنگاه خير و فضيلت است كه نسبت به اشخاص
متغير نباشد .
اخلاق رواقی با اخلاق كلبی ، در بیاعتنائی و تأثير ناپذيری از حوادث
اشتراك دارند . تفاوت در اين است كه اخلاق كلبی خوبی را در بینيازی
عملی و ترك همه چيز میداند و از همه چيز كناره میگيرد و " سگ زيستی ة
و " حيوان زيستی " را توصيه
مینمايد ، ولی اخلاق رواقی توصيه به كناره گيری و ترك عملی نمیكند ، آنچه
توصيه میكند ، بیتفاوت بودن در برابر اقبالها و ادبارهای حوادث است نه
گريز از آنها . لهذا رواقی مخالف بهرهمندی از تمدن و مواهب حيات نيست
، آنچه او مخالف آن است گرفتاری و اسارت به وسيله آنها است .
كلبی مانند كسی است كه از ترس گرفتاری به يك بيماری از محيط میگريزد
، و اما رواقی بجای گريز از محيط بيماری ، در خود مصونيت طبی ايجاد
میكند . اما هيچكدام به مبارزه با بيماری دعوت نمیكنند .
قبلا گفتيم كه بعد از سقراط ، علاوه بر مكتب افلاطون و مكتب ارسطو ،
چهار مكتب ديگر نيز به وجود آمد كه هر كدام ، به نحوی ادامه [ مكتب ]
سقراط به شمار میرفتند . هر كدام از اين مكتبها در حقيقت ، شاخهای از
فلسفه سقراط را تعقيب میكردند . آن مكتبها عبارت است از مكتب كلبيان
، مكتب شكاكان ، مكتب اپيكوريان و مكتب رواقيان .
از نظر تاريخی اين مكتبها همه در زمانی به وجود آمدهاند كه دوره ادبار
يونان بوده است ، زيرا نظام دولت شهری يونان وسيله اسكندر از بين رفت
و با نابودی اسكندر ، نوعی بینظمی و اغتشاش و ناراحتی در زندگی مردم
پديد آمد .
بسياری از محققان را عقيده بر اين است كه اين مكتبها همه عكس
العملهای مختلفی است كه فلاسفه به حكم قانون طبيعی در برابر آن مشكلات
ابراز داشتهاند ، و در واقع همه اين فلسفهها فلسفه
دلداری و تسلی است .
میگويند : مردم میتوانند به طريق گوناگون با بدبختی و ادبار سر و كار
داشته باشند . میتوانند تسليم آن شوند ، يا با آن بجنگند ، يا از آن
بگريزند ، يا آن را بپذيرند . مطابق هر يك از اين رفتارها يك نظريه
اخلاقی وجود دارد كه آن را توجيه میكند .
مكتب كلبی مكتب فرار از زندگی است ، مكتب رواقی مكتب مقاومت است
، اما مقاومت درونی . مكتب اپيكوريسم مكتب فرار از رنجها و پناه بردن
به لذتها است ، و مكتب شك ، مكتب تزلزل معيارها است كه معمولا به
دنبال سختيها پديد میآيد .
نظرات شما عزیزان: